سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیروزى به دور اندیشى است و دور اندیشى در به کار انداختن رأى و به کار انداختن رأى در نگاهداشتن اسرار . [نهج البلاغه]
علوم تربیتی

معلم پای تخته داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
 
ولی آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وآن یکی در گوشه‌ای دیگر «جوانان» را ورق می زد
 
برای اینکه بیخود های‌و هو می کرد و با آن شور بی‌پایان
تساوی های جبری را نشان می‌داد
با خطی ناخوانا بروی تخته‌ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
 
تساوی را چنین بنوشت : یک با یک برابر است
 
از میان جمع شاگردان یکی‌برخاست 
همیشه 
 یک نفر باید بپاخیزد.... 
به آرامی سخن سر داد:
    
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچه‌ها ناگه به یک سو خیره گشت و
معلم مات بر جا ماند
 
و او پرسید : اگر یک فرد انسان ، واحد یک بود
آیا یک با یک برابر بود؟
 
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود
 
و او با پوزخندی گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه
قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون ، چون قرص مه می‌داشت بالا بود
وآن سیه چرده که می نالید پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می‌پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفتخواران از کجا آماده می‌گردید؟
یا چه‌کس دیوار چین‌ها را بنا می‌کرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می‌گشت؟
یا که زیر ضربه شلاق له می‌گشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه‌کس آزادگان را در قفس می‌کرد؟
 
معلم ناله‌آسا گفت:
بچه‌ها در جزوه‌های خویش بنویسید:
یک با یک برابر نیست... 
 
زنده یاد خسرو گلسرخی



جواد شهبازی ::: سه شنبه 88/11/6::: ساعت 1:3 عصر

 

 

شاید برایتان سوال شده باشد که چرا لباس فارغ‌التحصیلی به این شکل است؟ این لباس با فرم و رنگ مخصوصش در تمام دنیا به همین شکل استفاده می شود.
باید اعتراف کنیم که دانشجویان ما با فلسفه این لباس آشنایی ندارند و نمی دانند برای چه از این لباس استفاده می شود و چرا به این شکل است. از طرفی هیچ کداممان نمی دانیم که این لباس از ارزش های ایرانی است!
اما دانشجویان خارجی از ژاپن گرفته تا اروپا و امریکا می دانند که چرا این لباس را می پوشند. آنها این لباس مخصوص را به صورت نمادین برای احترام به Avicenna پدر علم جهان می پوشند.
آنها به احترام «آوی سنا» که همان ابن سینای ماست این لباس ردا گونه را می پوشند. ردای آن به علامت نوع لباس ابن سینا و کلاه آن به علامت عمامه و دستار ایشان و منگوله آویزان آن هم نمادی از گوشه دستار خراسانی ایرانیان قدیم است.



جواد شهبازی ::: یکشنبه 88/11/4::: ساعت 10:20 صبح

 ما ناخواسته با کودکانمان درست حرف نمی زنیم! غافل از این‏که حرف‏های ما چه تاثیراتی روی بچه ها دارد. در این جا برخی از این رفتارهایمان را یادآوری می کنم.

1. گذاشتن اسم روى بچه‌ها: «لال » یا «بچه بد»

اگر کودکان را به نام هایى مانند احمق و تنبل بنامید باور مى‌کنند که داراى این صفات و خصوصیات هستند. به علت آسیبى که به کاربردن این نام هاى منفى به شخصیت بچه ها وارد مى کند اعتماد به نفس او از بین مى برد. اگر کودکى به صفت « زشت » نامیده شود ممکن است از حضور در جمع و بازى با دیگران خوددارى کند. اگر بگویید: « کمرو» از ارتباط با همسالان و بزرگترها پرهیز مى کند.

حال چه باید گفت؟ می‌توان با جمله‌اى مثبت توجه بچه را به رفتارى معطوف کنید که باید تغییر دهد: « این اتاق نامرتب و به هم ریخته است» یا « کاغذ و مدادهایت روى زمین پخش شده و باید جمع شود.»

 

2. طرد کردن بچه ها:«اى کاش به دنیا نمى آمدى» یا « هیچ‌کس تو را دوست ندارد»

طرد کردن بچه ها، نشان دادن نفرت یا تمایل به جدایى از آن‌هاست. براى یک کودک دوست داشته نشدن از طرف فردى که او را به دنیا آورده به معنى دوست نداشتن از طرف همه افراد است. آن‌چه یک کودک باید بداند این است که پدر و مادر بدون هیچ قید و شرطى دوستش دارند.

 

3.  منفى بافى:« لیاقت چیزى را ندارى»

بچه ها با کلمات و جمله هایى که به آن‌ها مى گوییم، بزرگ مى شوند. یک پژوهش‌گر با عده اى زندانى گفت وگو و مصاحبه کرد. از آن‌ها پرسید که به چند نفر از آن‌ها هنگام بچگى گفته شده که زندانى خواهند شد، با کمال تعجب دریافت که تقریباً پاسخ همه آن‌ها به این سؤال مثبت بود. والدین باید آینده خوبى را براى بچه ها ترسیم و پیش بینى کنند.

 

4. مقصر دانستن بچه ها هنگام بروز مشکلات: « تو دلیل دعواى من و پدرت هستى»

مقصردانستن کودک هنگام مشکلات به این معنى است که او به دلیل کارى که دیگران انجام داده اند سرزنش مى شود. بچه ها هدف آسان و در دسترس براى به گردن گرفتن تقصیر دیگر اعضاى خانواده هستند. اگر بچه ها باید یاد بگیرند که مسؤولیت کارهایشان را به عهده بگیرند، ما باید نمونه اى از مسؤولیت پذیرى در برابر اشتباهات و ضعف هایمان باشیم.

حال اگر ناخواسته به او این را گفتید، به محض به دست آوردن خون‌سردى از کودک معذرت بخواهید و مثلاً بگویید: « ببخشید دعوات کردم، امروز خسته بودم. »

 

5. انتظارات نابجا:« نمره ات 17 شده پس 3 نمره دیگر چه شده است تو فقط باید 20 بگیرى.»

پدر و مادرانى که از فرزندان خود انتظارات بی‌جا دارند آن‌ها را مجبور مى کنند که بهترین بازیکن باشند یا در مدرسه نمره 20 بگیرند. پیامى که پشت این عمل پنهان شده این است که تو در مدرسه به اندازه کافى خوب نیستى. داشتن انتظار بی‌جا تنها اعتماد به نفس کودک را از بین مى برد.

حال چه باید گفت؟ در این مواقع باید با تاکید به نکات مثبت بگویید: «خیلى عالى است که نمره هاى 20 زیادى در کارنامه ات دارى، اشکالى ندارد نمره 17 گرفتى چون تو تمام سعى خود را کردى و هر انسانى ممکن است اشتباه کند. سعى کن اشتباهاتت در آینده کمتر شود لزومى ندارد همیشه و همه کس نمره 20 بگیرند.»

 

6. مقایسه کردن :«چرا مثل پسرخاله ات نیستى؟وقتى به سن تو بودم، دو کیلومتر پیاده به مدرسه مى رفتم.»

وقتى به کودک مى گویید که رفتارش مثل خواهرش خوب نیست، تخم حسادت و بددلى را بین فرزندان خود مى کارید. بچه ها نباید در خانواده و فامیل مقایسه شوند، چون در مقابل خواهران و برادران خود احساس بى ارزشى و بد بودن را خواهند داشت. حتى تعریف مثبت هم مى تواند همین نتیجه را داشته باشد. وقتى مى گوید: « تو در بازى فوتبال از برادرت بهترى » همان احساس مقایسه و ناسازگارى را بین آن‌ها به وجود مى آورید. بهتر است بگویید: « تو در بازى فوتبال به اندازه برادرت هنگامى که به سن تو بود خوب هستى» ،« از سال گذشته تا به حال در زبان پیشرفت کرده اى.»

 

7. شرم زدگى: « باید از خودت خجالت بکشى. نمى توانم باور کنم از این گربه کوچک مى ترسى.»

هنگام خجالت کودک احساس مى کند نقص دارد یا بى لیاقت است. خجالت کشیدن بیشتر از این که رفتار او را درست کند موجب از دست رفتن روحیه و تحقیر او مى شود. برخى پدرها و مادرها با انگشت گذاشتن روى ضعف هاى کودک مانند شب ادرارى، او را تحقیر مى کنند. خجالت زده کردن کودک موجب مى شود که او عوامل تحقیرش را پنهان کند. بهتر است بگویید: «گریه نکن تو دیگر بزرگ شده اى. گربه آن‌قدرها هم ترس‌ناک نیست»

 

8. تهدید کردن: «اگر نیایى مى‏روم و این‌جا تنها مى‏مانى. اگر دوباره این کار را انجام دهى، پلیس تورا می برد.»

تهدید، گفتن جمله یا کلمه اغراق آمیزى است که پدر و مادر به کار مى برند تا کودک را بترسانند، مانند این جملات: « اگر درست رفتار نکنى تمام استخوان هایت را مى شکنم ». تهدید موجب ترس در کودک مى شود و او احساس مى کند که در محیطى ناامن و پر از دشمن زندگى مى کند. تهدید به تنها گذاشتن کودک برایش بسیار دردناک و سخت است چون او بسیار حساس است و براى نیازهاى اساسى و اولیه زندگى به پدر و مادرش نیاز دارد. آن‌چه باید گفت؛ به بچه ها باید هشدار داد، نه تهدید. برخلاف تهدید، هشدار واقعى و معقول است. به او هشدار دهید که نباید به رفتار بد خود ادامه دهد، مانند « اگر دوباره خواهرت را بزنى، دیگر نباید با او بازى کنى».



جواد شهبازی ::: دوشنبه 88/6/16::: ساعت 12:1 عصر

 

یکی این قوانین را به طنز نوشته بود و گفته بود: اگر خانم ها این قوانین را بخوانند آبروی آقایان می رود! اما دیدم جالب است و برای خانم ها هم مفید است که آقایان را بشناسند و از شوهرانشان توقع معقولی داشته باشند. پس این قوانین را با توضیح بخوانید.

1.مردها نمی توانند فکر کسی را بخوانند.

پس خانم ها انتظار نداشته باشند وقتی حرفی نمی زنند و فقط بهانه می گیرند، آقایان درکشان کنند و از دلشان خبر داشته باشند!

2.خرید کردن، مسابقه فوتبال نیست که برای آقایان جذاب باشد.

بنابراین توقع نداشته باشید که آقایی به خانمش بگوید: عزیزم بریم خرید! یا برای خرید یک کفش سه بار بازار را زیر و رو کنند!

3.لطفا چیزی را که می خواهید، واضح بگویید.

آقایان از اشارات زیرکانه! قوی و مبرهن ولی غیر مستقیم، سر در نمی آورند. لطفا اصل درخواستتان را واضح بگویید.

4. «بله یا خیر» بهترین جواب ممکن به خیلی از سوالات هستند.

در خواست توضیح اضافه نکنید!

5. مرد ها همیشه برای مشکلات راه حل ارائه می دهند.

پس اگر با آن ها درد دل کردید توقع همدردی کردن نداشته باشید. این وظیفه دوستان مونث شماست نه ما مردها.

6. هر مطلبی که شش ماه پیش از طرف ما مردها گفته شده الان به عنوان استدلال غیر قابل قبول است.

در واقع تمام نظرات ما فقط برای هفت روز معتبرند نه بیشتر!

7. اگر شما خانم ها فکر می کنید که چاق هستید، خوب احتمالا هستید.

 لطفا از ما نپرسید. و اگر پرسیدید ناراحت نشوید.

8. اگر مطلبی که ما گفتیم، می شود دو جور برداشت کرد و یکی از این برداشت ها شما را عصبانی و ناراحت می کند، منظور ما آن یکی برداشت بوده!

9.شما می توانید یا از ما بخواهید که کاری را انجام بدهیم یا به ما بگویید که چطوری انجامش بدهیم. نه هر دو را!

اگر شما از قبل می دانید که چطوری می شود آن کار را بهتر انجام داد، خوب خودتون دست به کار شوید.

10. کریستوف کلمب احتیاجی نداشت که مسیر را یادش بدهند.

ما هم همین طور!

11. تمام مردها فقط در 16 رنگ اشیا را می بینند!

 برای ما هلو یک میوه است نه رنگ. پرتقال هم یک جور میوه است نه رنگ. ما واقعا نمی فهمیم رنگ پوست پیازی یعنی چی!

12. اگر ما از شما بپرسیم چی شده و شما بگوید:هیچی، ما هم طوری رفتار می کنیم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده.

ما می دانیم که شما دروغ می گویید اما ارزشش را ندارد که آدم سرش را به خاطرش درد بیاورد.

13. شما همیشه به اندازه کافی لباس دارید.

پس منتظر نباشید آقای شما هر سال! بگوید بریم لباس بخر! هم چنین کفش!

14. ممنونم که این را خواندید. آره می دانم امشب باید توی آشپزخانه بخوابم!

ولی این را می دانستید برای ما مردا اصلا مهم نیست! فکر می کنیم رفتیم کمپینگ!

 



جواد شهبازی ::: یکشنبه 88/4/7::: ساعت 1:41 عصر


همه یادداشت های این وبلاگ

* مهمانان *
مهمانان امروز: 6
مهمانان دیروز: 0
همه مهمانان :317520

* معرفی وبلاگ *
علوم تربیتی
جواد شهبازی
اگر چه عنوان این وبلاگ، علوم تربیتی انتخاب شده است، اما منظور رشته علوم تربیتی یا همان علم آموزش و پرورش نیست. بلکه در این وبلاگ علاوه بر مطالب تخصصی، به مسائل ریز و کاربردی در تربیت انسان و بهبود روابط خانوادگی نیز پرداخته شده تا مورد استفاده عموم قرار گیرد.

*بایگانی*

* نشان وبلاگ *
علوم تربیتی

* دوستان*

>>اشتراک در خبرنامه<<